روژینا سلطانیروژینا سلطانی، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

وبلاگ شخصی روژینا سلطانی

چه زود بزرگ شدی

1392/7/14 9:28
نویسنده : روژینا سلطانی
510 بازدید
اشتراک گذاری


تقدیم به عزیزتر از جانم، دختر گلم، به مناسبت رفتنش به کلاس اول


روژینای من، ازهنگامی که در یک روز زرد پاییزی وجودت با وجودم پیوند خورد و پس از آن حرکت های کوچکت را در درونم احساس کردم، بزرگتر از آنچه که بودی یافتمت، نه مثل یک جنین تازه شکل گرفته و ناقص، که مثل یک انسان بالغ.


عزیز من؛ نه ماه انتظار برای دیدنت سخت بود اما وقتی به دنیا آمدی همان چیزی بودی که تصورش را در ذهن می پروراندم. صورت کامل قشنگت نه مثل یک نوزاد زشت تازه به دنیا آمده، ورم کرده بود ونه چشم هایت به روی این دنیا بسته، بلکه نوزاد پرجنب وجوشی بودی با چشمانی باز و نگاهی کنجکاو و پر از جست و جو که برای اولین بار بروی صورتم می افتاد. می دانستم که تو بیقرار تر از من بودی تا مادرت را ببینی، درواقع این تو بودی که نه ماه در انتظار دیدن ما بودی. من وبابایی...


رعنای من، تو زیر نگاه های آرزومند و اما نگران ما قد کشیدی و بزرگ و بزرگتر شدی تا گذشت سریع زمان را بر روی چهره هایمان احساس نکنیم.


خوشکل  من، امروز شش سال زیبا از زندگیت را پشت سر گذاشتی و وارد مرحله دوم زندگی شدی (دوران مدرسه) دورانی  که در آن هیچ چیز را آسان نمی پذیری ودر مورد هر چیزی سوال هایی در ذهنت داری وجواب های من تورا قانع نمی کند وگاهی آنقدر سوال پیچم می کنی تا به باور خودت برسی وگرنه، خوب می بینم که به فکر فرو میروی ومن می دانم که در سرت چه غلغله ای بر پاست از سوالهای بی جواب سخت، از چیزهایی که هنوز نمی توانی درک کنی یا تجربه آن را نداری تا برایت تعریف شده باشد.


عزیز دل من، دنیا کوچکتر از آن چیزی است که تو فکر می کنی وانسان در این دنیای کوچک موجود بزرگی است که نمی توان آنرا تعریف کرد، حتی اگر در مدرسه، دبیرستان یا دانشگاه به تو بگویند (انسان یعنی حیوان ناطق)، واین کلمات آنقدرعمیق است که تو را به فکر وامی دارد و می دانم که اکنون آغاز درگیری تو با آنها است. این را وقتی که کتابهایم را می خوانی خوب می فهمم. کتاب هایی که در حد سن وسال تو نیست اما تو به آنها علاقه مندی و گاهی معنی بعضی از لغات سختش را هم از من می پرسی.

بیشتر وسنگین تر ازاین برایت نمی گویم. تو همان کوچولوی زود بزرگ شده من هستی که همیشه سعی کرده ام مستقل و محکم تربیتت کنم.

بااین امید که در آینده به دختر بودنت، زن بودنت و مادر بودنت افتخار کنی.

 رویای دیدن بیست سالگی ات را در سر دارم و می دانم آن روز قلب پاکت دشت شقایق هاست. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)