خدایا
چه بسیار دویدن ها،که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها،که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم،کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهد "نمی شود"
به همین سادگی...
کاش نه میدویدم و نه غصه می خوردم
تو را غریب دیدم و غریبانه غریبتشدم،
تو را بخشنده پنداشتم و گنه کارشدم،
تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتمبازگشتم،
تو را گرم دیدم و در سردترین لحظهها به سراغت آمدم،
تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی؟؟؟
خدایا :
آمدن و رفتن همگان و دوستیو دشمنی شان
بسته به چیزی است. این توییکه به هیچ چیز ،
بر این ناچیز، رحمت می آوریو مهر می گستری.
تو بمان که ازهمگانماندگاتری!
خدایا تنها تویی که وقتیهمه تنهایمان می گذارند ،
جلیس ومونس وهمدممان می شوی، تو تنهایمان نگذار
پروردگارا ...
مهارت مراقبت ازآنچه را که به ما بخشیدهای در قلبمان بکار
زیرا ما در ازدست دادن استاد شدهایم.
پروردگارا! ببخشمرا كه از تمسخر دیگران لذت بردم.
پروردگارا! ببخشمرا كه براى رسوا كردن دیگران تلاش كردم.
پروردگارا! ببخشمرا كه نمازم، وقت یافتن گمشدههاى من است.
پروردگارا! ببخشمرا كه نادانى دیگران را به رُخِشان كشیدم.
پروردگارا! ببخشمرا كه براى همه گردن كشیدم، به غیر از خودم.
پروردگارا! ببخشمرا كه دیگران را وادار به معذرت خواهى كردم.
پروردگارا! ببخشمرا كه همهاش دعا كردم خدایا! مرا از شر خلق دور بدار و یك بار نگفتم: خلقت را ازشر من دور دار.
پروردگارا! ببخشمرا كه فكر و دلم از تو عزلت گزید و از گناه نه.
پروردگارا! ببخشمرا كه هر چه با من مدارا كردى، من بر تو خیرهسرى كردم.
پروردگارا! ببخشمرا كه آن قدر كه حسرت نداشتههایم را خوردم، شاكر داشتههایم نبودم.
پروردگارا! ببخشمرا كه آن قدر كه بر بىمنزلى و بىكارى و ... گریستم، بر غم فراق از تو گریهنكردم.
پروردگارا! ببخشمرا كه آن قدر كه به فكر زیبایى ظاهر و مد لباس و ... بودم، به فكر زیبایى و طهارتباطنم نبودم.
پروردگارا!ببخش مرا كهبارها و بارها به دنبال جنازه این و آن رفتم و فقط با یك «اِ اِ» گفتن، از كنارشگذشتم و هنوز باورم نیست كه من هم رفتنى هستم.
پروردگارا! ببخشمرا كه با رفتار زشتم، دیگران را به دین بدبین كردم.
پروردگارا! ببخشمرا كه در مجادله با این و آن فهمیدم كه حق با من نیست؛ ولى به رو نیاوردم.
پروردگارا! ببخشمرا كه براى نظرات دیگران، آنگونه كه حقشان بود، ارزش قائل نشدم.
پروردگارا! ببخشمرا كه با پرسشهاى مشكل از استادانم، خود را در چشم دیگران بزرگ جلوه دادم واستادانم را تحقیر كردم.
پروردگارا! ببخشمرا كه موقع تعریف و تمجید دیگران، باورم شد كه راستى راستى كسى هستم!
پروردگارا! ببخشمرا كه تاب شنیدن تعریف از دیگران را نداشتم!
پروردگارا! ببخشمرا كه اگر 1000 تومانم گم شد، غصهدار شدم؛ ولى نمازم قضا شد و، آن قدر غصهنخوردم.
پروردگارا! ببخشمرا كه توان حل مشكل دیگران را داشتم؛ ولى سكوت كردم و گفتم دردسر نمىخواهم.
پروردگارا! ببخشمرا كه آن قدر كه حسرت نداشتههایم را خوردم، شاكر داشتههایم نبودم.
پروردگارا! ببخشمرا كه واله و شیداى مخلوقاتت شدم و خالقیتت را از یاد بردم.
پروردگارا! ببخشمرا كه آن قدر كه غصه روزىام را خوردم، غصه آخرتم را نخوردم.
پروردگارا! ببخشمرا كه مدام دروغ گفتم و توجیه كردم كه دروغ مصلحتى بود.
پروردگارا! ببخشمرا كه خود را به خواب زدم تا از انجام كارى كه وظیفهام بود، شانه خالى كنم.
پروردگارا! ببخشمرا كه با دروغهاى مكرر خود، زشتى دروغ را در ذهن فرزندم از بین بردم.
پروردگارا! ببخشمرا كه آن قدر كه اهل حرف بودم، اهل عمل نبودم.
پروردگارا...ببخش مرا که ...........
پروردگارا، مرابه که وا میگذاری، به خویشاوندی که پیوندمحبت را میگسلد، یا بیگانهای که با منخشم میراند، یا به آنانکه مرا خوار میشمارند و حال آن که تو خدای منی و رشتهسرنوشتمن در چنگ توست! از غربت و تنهایی و دوری خانهام و خواریام درچشمان کسیکه وی را بر من مسلط گردانیدهای، به درگاه تو شکایتمیآورم.
بارالها بر منخشم مگیر که اگر تو بر من خشم نیاوری، مرازغیر تو باکی نیست و مگر نه این است کهفراخناک لطف و عافیت تومرا کافی است!
خداوندا، تو رابه نور جمالت که بر زمین و آسمانها تابیدهاست و پردههای تاریکی را برانداخته وکار گذشتگان و آیندگان راصلاح بخشیده است، سوگند میدهم و از تو میطلبم که در آنحال کهبر من خشم گرفتهای، مرا نمیرانی و قهر خود را بر من نازلنگردانی که تو میتوانیقهر و عتاب را رها کنی و به لطف بازآییو از من خشنود شوی!