روژینا سلطانیروژینا سلطانی، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

وبلاگ شخصی روژینا سلطانی

فرزند دلبندم، دوستت دارم

1392/9/25 8:50
نویسنده : روژینا سلطانی
84 بازدید
اشتراک گذاری
فرزند عزیزمآن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی صبور باش و مرا درک کن.

اگرهنگام غذا خوردن، لباس هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم صبورباش و به یاد بیاور که همین کارها را به تو یاد دادم.

اگرزمانی که صحبت میکنم حرفهایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و حرفهایم را قطعنکن و به حرفهایم گوش فرا ده، همانگونه که من در دوران کودکی به حرفهای تکراریتبارها و بارها با عشق گوش فرا دادم.

اگرزمانی را برای تعویض من میگذاری با عصبانیت این کار را نکن و به یاد بیاور، وقتیکوچک بودی، من نیز مجبور می شدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم.

برایسرگرمی یا خواباندنت مجبور می شدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم پسخشمگین نشو اگر بارها و بارهای مطلبی را برای من تعریف میکنی.

وقتینمی خواهم به حمام بروم، مرا سرزنش نکن، زمانی را به یاد بیاور که مجبور میشدم باهزار و یک بهانه تو را وادار به حمام کردن کنم.

وقتیبی خبر از پیشرفت ها و دنیای امروز، سئوالاتی می کنم با لبخند تمسخر آمیز به منننگر.

وقتیبرای ادای کلمات یا مطلبی، حافظه ام یاری نمی کند، فرصت بده و صبر کن تا بیادبیاورم، اگر نتوانستم بیاد بیاورم عصبانی نشو، برای من مهمترینچیز نه صحبت کردن ، که تنها با تو بودن و تو را برای شنیدن داشتن است.

وقتیپاهایم توان راه رفتن ندارند، دستانت را به من بده … همانگونه که تو اولین قدمهایت را در کنار من برداشتی.

وقتینمیخواهم چیزی بخورم مرا وادار نکن من خوب میدانم که کی به غذا احتیاج دارم.

روزیمتوجه میشوی که علیرغم همه اشتباهاتم همیشه بهترین چیزها را برای تو میخواستم وهمواره سعی کردم بهترین ها را برای تو فراهم کنم.

ازاینکه در کنارت و مزاحم تو هستم، خسته و عصبانی نشو تو باید مرا درک کنی.

یاریمکن، همانگونه که من یاریت کردم ان زمان که زندگی را آغاز کردی.

زمانیکه می گویم دیگر نمی خواهم زنده بمانم و می خواهم بمیرم، عصبانی نشو … روزی خودخواهی فهمید.

کمککن تا با نیرو و شکیبایی تو، این راه رابه پایان برسانم.
فرزنددلبندم، دوستت دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)