روژینا سلطانیروژینا سلطانی، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

وبلاگ شخصی روژینا سلطانی

زنگ تفریح

1392/10/22 13:18
نویسنده : روژینا سلطانی
72 بازدید
اشتراک گذاری
روز تولد بابام با کلی ذوق و شوق یه ساعتمچی بهش کادو دادم برگشته میگه ممنونم پسر گلم ولی احتیاجی به این کارا نبود همینکه سعی کنی تو زندگیت آدم باشی برای من با ارزش ترین هدیه س

*****

خواهرمدوستشو آورده خونه.مامانم هیچی نگفت

.. حالا همین دختره رواگه من آورده بودم.... واویلا بود
همیشه بین بچه ها فرق میذارن بعد می گن نه همشونیه اندازه برامون عزیزن :|

*****

دوﺳﺘﻢ ﻣﯿﮕﻪ :ﻣﺎﺷﯿﻨﺘﻮ ﺗﻮ روزﻧﺎﻣﻪ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﮐﺮدی ﻣﯿﺨﻮای ﺑﻔﺮوﺷﯿﺶ؟ ﭘََﻪ ﻧﻪ ﭘََﻪ ﻣﻌﺪﻟﺶ ﺑﯿﺴﺖ. ﺷﺪﻩ ازش ﻗﺪرداﻧﯽ ﮐﺮدم!

*****

جام جم داشت اذون میگفت ب افق لس آنجلس, مادربزرگم پرسید :اذونه کجاس مادر؟ گفتم لس آنجلس. گفت اگه ی جو شعور داشتیا, با اذان شوخی نمیکردی...

*****

داشتمبرای امتحان دانشگاه ، تو خونه تقلب مینوشتم ، خواهرم به مامانم به شوخی گفت :ببین داره چیکار میکنه ؟؟ تقلب مینویسه ...!!!!

مامانم موند چی بگه ، اومد تقلبو پاره کردو گفت : ما تو این خونه نمازمیخونیم

*********

تو یه پاساژ راه میرفتم که یهو خوردم به یه نفر واون افتاد زمین سریع رفتم بلندش کنم و گفتم واقعا عذرخواهی میکنم و وقتی دستشوگرفتم دیدم طرف از این مجسمه های مانکنی هست که جلوی مغازه میذارن. اطرافمو کهنگاه کردم دیدم یه یارو داره بهم نگاه میکنه و یه لبخند تمسخر هم رو لباشه. بهشگفتم خنده داره من فکر کردم آدمه. یارو چیزی نگفت خوب که دقت کردم دیدم همونم یهمانکن دیگه است


*********

به یکی از این فامیلای ما گفتن عسل واسهچشم مفیده رفته مالیده به چشماش

*********


دخترخالم ۵سالشه اومده گوشیشوگذاشته رو تاقچه برگشته میگه : مامان یه وقت مسیجامو نخونیا

*********

رفتیم ایران خودرو بابام به یارو میگهپراید دارید؟

*********

به بچه داداشم که به زور ۹سالشه میگم داماده عمه میشیبیای دخترمو بگیری ؟
میگه حالا وایسا ببین شوهر گیر خودت میاد!!!

*********

مامانم داشت آشپزی میکرد رفتم ناخونکبزنم با یه خشم عجیبی گفت این روغنو میریزم رو صورتتا !!!
یعنی
۱۹سال جلبک پرورش داده بود اینجوریرفتار نمی کرد باهاش

*********

دوستم زنگ زده خونمون مادربزرگم گوشی روبرداشته و در حالیکه گوشی دم دهنشه از من میپرسه بگم هستی یا نیستی ؟

*********

خواهرزادم ساعت دیواریمون رو برداشته واستاده روشمیگه ترازوئه ، میخوام ببینم چند تومن شدم

*********

با داییم رفته بودم موبایل بخریم داییمبه فروشنده گفت : به نظر شما کدوم رنگو بخریم ؟
فروشنده : والا این به سلیقه ی شخصیتون برمیگرده من نمیتونمنظری بدم !
داییم : حالا شما اگه بودی کدومو میخریدی ؟
فروشنده : چی بگم والا !!! شما باید بپسندین سلیقه هامتفاوته !
داییم : سلیقه ی شما کدومو میپسنده ؟
فروشنده : والا من اگر بودم نقره ای رو میخریدم!
داییم : پس اگر زحمتی نیست اون مشکی رو به ما بده
فروشنده با تعجب گفت چرا مشکی ؟
داییم : اون نقره ایه حتما مشکلی داره که اصرار داری بهما بندازیش

*********

خواهر و بردارم که از من کوچیکترن دارن تو خونه میزنن توسر و کله ی همبابام به مامانم میگه : اینارو ببینعینه تام و جری از صبح تا شب فقط دنبال همن ! مامانم هم با دست منو نشون میده میگه: اینم هم عینهو اون سگه که تام و جری ازش حساب میبرن

*********

داشتم با بابام شطرنج بازی میکردم برگشته میگه یا مات میشی یاپول تو جیبی نداری !
دو راهی ذلت و خفت همینه والا

*********

بابام: آب یخ نخور چاق میشی!!!!

 من: واسه چی؟ چه ربطی داشت؟؟!!!

 بابام: آب یخ میخوری، چربیات یخ میزنن سفت میشن چاق میشی

*********

  بابام به من شک کرده بهم میگه:ها کن ببینم!

 ها کردم بابام زد تو گوشم میگه:حالا دیگهمیری دختر بازی؟

*********

مامانموقتی نماز میخونه با هر الله اکبر بلندی که میگه یه منظور داره

اونموقع من چک میکنم زیر گاز خاموش باشه، کسی در میزنه، چراغ جایی روشن نمونده باشه و…!

یهروز با وجود این که تمام اینا رو چک کرده بودم بازم الله اکبر ادامه داشت

وقتینمازش تموم شد با عصبانیت گفت : مگه کوری نمی بینی گرممه میگم کولر رو روشن کن !!!

*********

عمه ما تو سن ۴۵ سالگی یه نقاشی فرستاده واسه عمو پورنگ زیرش زده مهناز 
زارعی ۴٫۵ ساله از مشهد، بعدش زنگ زده به کل فامیل که برنامه عمو پورنگ فلان ساعت نگاه کنن.

*********

عمه ام زنگ زده میگه یکی از اقوام بطور مشکوک فوت کرده فردا کالباس شکافی میشه...

عمه ی فرهنگستان لغت من دارم؟!؟!؟!

*********

خانومه تلفن زده به بابام که ما یه دستگاهی میفروشیم که قیمت قبض برق رو تا سی درصد کاهش میده !
بابام بهش گفت ممنون پسرم کنتور رو دستکاری کرده قبضمون صد درصد کاهش داشته اگه خواستید نصف قیمت واسه شما حساب میکنیم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)